تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد، چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم، این هدیه خوبیست که از آب گرفتم، هرگز تو نتوانی که زمن دوربمانی، چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم
انچه باید از زندگی اموخت فقط یک کلمه است.... می گذرد
گر چه ای دوست غرور دلت احساس مرا درک نکرد, آفرین بر غم عشقت که مرا ترک نکرد
گاهی مثل باران باید بارید, زندگی بخشید و طراوات داد و رفت.
حلالم کن: اگر دوری, اگر دورم, اگر در گریه میخندم , حلالم کن:که مجبورم , نگو عادت کنم بی تو, که میدونی نمی تونم, که میدونی نفسهایم به دیدار تو مدیونن
اتل متل جدایی دلم میگه کجایی؟ دوست دارم خدایی بس که تو با صفایی

صداقت و مهربانیت را می ستایم صداقت را از کلامت و مهربانیت را از نگاهت
یار دل آزار من وفا نشناسد..... وه که عجب نعمتی است یار وفادار
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق.. یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید...آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را
با آنکه انتقام از دشمن حرام نیست...در عفو لذتی است که در انتقام نیست
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی..کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
