خنده از لطفت حکایت میکند / ناله از قهرت شکایت میکند
این دو پیغام مخالف در جهان / از یکی دلبر روایت میکند
کوثر است این عشق یا آب حیات / عمر را بیحد و غایت میکند . . .
لب خشکم ببین چشم ترم را / بیا از باده پر کن ساغرم را
دلم در تنگنای این قفس مرد / رسید آن دم که بگشایی پرم را . . .
اگه عاشقت نبودم ، پا نمی داد این ترانه
بی خیال بد بیاری ، زنده باد این عاشقانه . . .
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن
به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را . . .
نمیدانم چرا بین این همه آدم پیله کردم به تو !
شاید فقط با تو پروانه میشوم . . . !
یا رب تو مرا به یار دمساز رسان / آوازهٔ دردم بهم آواز رسان
آن کَس که من از فراق او غمگینم / او را به من و مرا به او بازرسان . . .

هنوز همسوار مرکب خیال من تویی
هنوز هم یگانه شاهکار این قلم تویی
هرآن به یاد تو، به مدح عشق می رسم
و باز شرح هرنگاه عاشقانه ام تویی . . .
میتونم بپرسم چه عطری میزنی ؟
بوی خوشبختی میدهی انگار . . . !
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم
برعکس
برای این که میخواهمت ، تنهایم . . .
رابطه ای که توش اعتماد نیست
مثل ماشینیه که توش بنزین نیست
تا هر وقت بخوای می تونی توش بمونی
ولی تو رو به جایی نمی رسونه . . . !
دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پایمال گشت !
دوست داشتن ، نه در ازدحام روز گم می شود
نه در خلوت شب
خفته یا بیدار دوست می دارمت . . .
