به وبلاگ کویر تک ستاره خور خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس جوک
اس ام اس رحلت حضرت محمد(ص)
اس ام اس شهادت امام رضا(ع)
ضرب المثل
مناسبات
داستان
حدیث
اس ام اس بوسه
اس ام اس زمستونی
غزلیات حافظ
اس ام اس تبریک تولد
اس ام اس فلسفی
اس ام اس اربعین
اس ام اس با موضوع خداوند
اس ام اس تبریک ولادت امام موسی کاظم
اس ام اس آموزنده
اس ام اس سربازی
اس ام اس سرکاری
محرم
اس ام اس های تبریک کریسمس
اس ام اس یلدا
شعر
امام حسین (ع)
امام زمان
اس ام اس ماه محرم و عزاداری امام حسین (ع)
اس ام اس عید غدیر خم
اس ام اس مخصوص امام زمان و روز جمعه
عکس خور
اس ام اس ضد حال
اس ام اس دلتنگی
اس ام اس دوست دارم
اس ام اس تبریک عید نوروز
اس ام اس چهار شنبه سوری
اس ام اس سیزده بدر
اس ام اس شهادت حضرت فاطمه(س)
اس ام اس شب بخیر
اس ام اس خداحافظی و جدایی
اس ام اس روز معلم
اس ام اس شب امتحان
اس ام اس روز مادر
اس ام اس تبریک سالگرد ازدواج
اس ام اس روز مرد
اضافات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 112
بازدید ماه : 503
بازدید کل : 91764
تعداد مطالب : 276
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

اس ام اس سربازی

به صف کردند تراشیدند سرم را
لباس ارتشی کردند تنم را
الهی خیر نبینی سر گروهبان
که امشب کردی تو مرا نگهبان

**************************************************

یه روز بنده خدایی میره سربازی
.
.
.
.
دنبال چی میگردی نیستش ! رفته سربازی !

 



ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:45 | |
طلبه جوان و دختر فراری

شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا  خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ....

 

محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسید. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از
سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:42 | |
عاشق بر نمی گردد!

دختری به کورش کبیر گفت: من عاشق شما هستم. کورش به او گفت: لیاقت تو برادر من است که از من زیبا تر است و پشت سرت ایستاده است.
دختر برگشت و کسی‌ را پشت سر خود ندید. کورش به او گفت اگر عاشق بودی، پشت سرت را نگاه نمی‌‌کردی.

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:41 | |
اس ام اس آموزنده

انروز که ماحسرت نان مى خوردیم / سر در بره هم به زیره پر مى بردیم

تا سیر شدیم جدا ز هم گردیدیم / اى کاش که از گرسنگى میمردیم .

***************************************************

وقتی سرشاراز لذت هستی قول نده

وقتی غمگیت هستی جواب نده

و وقتی خشمگین هستی تصمیم نگیر

۲ بار فکرکن ، وخردمندانه عمل کن . . .

************************************************

همیشه از سکوت چگونه فریاد زدن رو بیاموز . . .

 




ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:39 | |
اس ام اس تبریک ولادت امام موسی کاظم

آن درگهى که پایه‏اش از عرش برتر است
دولت‏سراى حضرت موسى بن جعفر است
آیینه جمال خداوند سرمدى
هم مظهر علوم و خصال پیمبر است

ولادت امام موسی کاظم مبارک باد

*************************************************

زمین را از صفا زیور ببندید
به اوج آسمان اختر ببندید
به مژگان خاک این ره را زدایید
بر آن بال ملائک را گشایید

میلاد کاظم آل محمد(ص) مبارک باد

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:38 | |
اس ام اس تبریک ولادت امام موسی کاظم

مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده

، فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده

، کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است

 خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است

ولادت امام موسی کاظم مبارک باد

**********************************************

 
دل به طهورای ولایت برید

حاجت خود به باب حاجت برید

نگویم این را که خدا عالم است

باب حوائج به خدا کاظم است

میلاد نور مبارک


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:36 | |
اس ام اس عاشقانه

 

عشق چیز عجیبی نیست ، عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم !

********************************************************************************

پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال ، لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس

*******************************************************************************

خونه ی اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟ قلبشو پیش میده ، جونشو ماه به ماه !


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:35 | |
داستان آموزنده

داستان کوتاه “طعم هدیه”

روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.

اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.
شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است.
ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟

استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.

این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد.

داستان “عروسک و دختر بچه”

«داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچه‌ای می افتد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود. دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : «عروسکم گم شده !» کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : «امان ازاین حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت.»

دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : «از کجا میدونی؟» کافکا هم می گوید : «برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه.» دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا می‌گوید : «نه . تو خونه‌ست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش» .

کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمی‌گردد و مشغول نوشتن ِ نامه می‌شود. چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است ! و این نامه‌ نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته ادامه می‌دهد ؛ و دخترک در تمام این مدت فکر
می‌کرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ی عروسکش هستند. و در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ی عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می‌رساند.» *

این؛ داستان همین کتاب “کافکا و عروسک مسافر” است. اینکه مردی مانند کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه‌ها را – به گفته‌ی همسرش دورا – با دقتی حتی بیشتر از کتابها و
داستان‌هایش بنویسد؛ واقعا تأثیرگذار است. «او واقعا باورش شده بود. اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم, بستگی به
صداقتی دارد که به آن بیان می‌شود.- امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟این دوّمین سوال کلیدی بود. و او(کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود.پس بی هیچ تردیدی گفت:- چون من نامه‌رسان عروسک‌ها
هستم.»

 

داستان جالب “مرد و رمال”

زنی غمگین و افسرده نزد حکیمی آمد و از همسرش گله کرد و گفت: “همسر من خود را مرید و شاگرد مردی می‌داند که ادعا دارد با دنیاهای دیگر در ارتباط است و از آینده خبر دارد. این مرد که الان استاد شوهر من شده هر هفته سکه‌ای طلا از شوهرم می‌ستاند و به او گفته که هر چه زودتر با یک دختر جوان ازدواج کند و بخش زیادی از اموال خود را به این دختر ببخشد! و شوهرم قید همه سال‌هایی را که با هم بوده‌ایم زده است و می‌گوید نمی‌تواند از حرف استادش سرپیچی کند و مجبور است طبق دستورات استاد سراغ زن دوم و جوان برود.”

حکیم تبسمی کرد و به زن گفت: “چاره این کار بسیار ساده است. استاد تقلبی که می‌گویی بنده پول و سکه است. چند سکه طلا بردار و با واسطه به استاد قلابی برسان و به او بگو به شوهرت بگوید اوضاع آسمان قمر در عقرب شده و دیگر ازدواج با آن دختر جوان به صلاح او نیست و بهتر است شوهرت نصف ثروتش را به تو ببخشد تا از نفرین زمین و آسمان جان سالم به در برد! ببین چه اتفاقی می‌افتد!”

چند روز بعد زن با خوشحالی نزد حکیم آمد و گفت: “ظاهرا سکه‌های طلا کار خودش را کرد. چون شب گذشته شوهرم با عصبانیت نزد من آمد و شروع کرد به بد گفتن و دشنام دادن به استاد تقلبی و گفت که او عقلش را از دست داده و گفته است که اموالش را باید با من که همسرش هستم نصف کنم. بعد هم با قیافه‌ای حق‌به‌جانب گفت که از این به بعد دیگر حرف استاد تقلبی و بی‌خردش را گوش نمی‌کند!”

حکیم تبسمی کرد و گفت: “تا بوده همین بوده است. شوهر تو تا موقعی نصایح استاد تقلبی را اطاعت می‌کرد که به نفعش بود. وقتی فهمید اوضاع برگشته و دستورات جدید استاد تعهدآور و پرهزینه شده، بلافاصله از او رویگردان شد و دیگر به سراغش نرفت. همسرت استادش را به طور مشروط پذیرفته بود. این را باید از همان روز اول می‌فهمیدی!”

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:34 | |
داستان جالب “مادر شوهر و مادر زن”

شهین خانم و مهین خانم توی خیابون به هم رسیدن ،بعد از کلی احوالپرسی و چاق سلامتی

شهین خانم پرسید :راستی از دخترت چه خبر؟

دوسالی باید باشه که ازدواج کرده ، از زندگیش راضیه ؟ بچه دار شد؟

مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت :

آره جونم ،این پسره ، شوهرش ، مثل پروانه دور سرش می چرخه ، اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن ، همه جا رو رفتن دیدن ، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود ، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه ،وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی ، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه ، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه ام .

شهین خانم گفت شکر خدا ، ببینم پسرت چیکار میکنه از زنش راضیه !؟

مهین خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره میکنه ، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلا توی خونه بند نبودن ،اصلا فکر نمیکرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره ، بعدش هم عیدیه رفتن دبی ،دختره برا ننه اش رفته بود یه پالتو خریده بود ۱۰۰ دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه ،زنه دست از سیاه به سفید نمی زنه ، حامله که شده بود این پسره دیگه رسما شده بود زن خونه،بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه اش رو میده این پسر بد بخت عوض میکنه ،
آره خواهر طفلکم بدبخت شد !

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:33 | |
اس ام اس عاشقانه

 

 

"شادی" پروانه ای است که هر چه تفلا کنی نمیتوانی آن را شکار کنی، باید آرام باشی تا روی شانه ات بنشیند، پس زندگیت سرشار از آرامش و شانه هایت پر از پروانه

*******************************************************************************

زیبایی ها را چشم میبیند و مهربانی ها را دل! چشم فراموش میکند اما دل هرگز! پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد

*******************************************************************************

سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست، شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست، آنقدر سوخته ام با همه ی بی تقصیری، که جهنم نگزارد به تنم تاثیری


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 10:32 | |
صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 28 صفحه بعد

درباره وبلاگ

با سلام خدمت شما بازدیدكننده گرامی ، به این وبلاگ خوش آمدید . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما در بهتر شدن كیفیت مطالب وبلاگ یاری رسانید .
آرشيو
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته سوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1390
هفته سوم بهمن 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته اول بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
هفته چهارم بهمن 1390
هفته سوم بهمن 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته اول بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
محمود ز
لينكستان
**جوک،طنز،اس ام اس ، معما..**
هک و ساخت ویروس
دوستانه
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عمومی و آدرس kavirtaksetarekhoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
مستر قلیون

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , kavirtaksetarekhoor.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com