به وبلاگ کویر تک ستاره خور خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس جوک
اس ام اس رحلت حضرت محمد(ص)
اس ام اس شهادت امام رضا(ع)
ضرب المثل
مناسبات
داستان
حدیث
اس ام اس بوسه
اس ام اس زمستونی
غزلیات حافظ
اس ام اس تبریک تولد
اس ام اس فلسفی
اس ام اس اربعین
اس ام اس با موضوع خداوند
اس ام اس تبریک ولادت امام موسی کاظم
اس ام اس آموزنده
اس ام اس سربازی
اس ام اس سرکاری
محرم
اس ام اس های تبریک کریسمس
اس ام اس یلدا
شعر
امام حسین (ع)
امام زمان
اس ام اس ماه محرم و عزاداری امام حسین (ع)
اس ام اس عید غدیر خم
اس ام اس مخصوص امام زمان و روز جمعه
عکس خور
اس ام اس ضد حال
اس ام اس دلتنگی
اس ام اس دوست دارم
اس ام اس تبریک عید نوروز
اس ام اس چهار شنبه سوری
اس ام اس سیزده بدر
اس ام اس شهادت حضرت فاطمه(س)
اس ام اس شب بخیر
اس ام اس خداحافظی و جدایی
اس ام اس روز معلم
اس ام اس شب امتحان
اس ام اس روز مادر
اس ام اس تبریک سالگرد ازدواج
اس ام اس روز مرد
اضافات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 30
بازدید هفته : 78
بازدید ماه : 469
بازدید کل : 91730
تعداد مطالب : 276
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

شعر مادر از فریدون مشیری

تاج از فرق فلک برداشتن ،

جاودان آن تاج  بر سرداشتن،

در بهشت آرزو ره یافتن،

هر نفس شهدی به ساغر داشتن،

روز در انواع نعمت ها و ناز،

شب بتی چون ماه در بر داشتن ،

صبح از بام جهان چون آفتاب ،

روی گیتی را منور داشتن ،

شامگه چون ماه رویا آفرین،

ناز بر افلاک اختر داشتن،

چون صبا در مزرع سبز فلک،

بال در بال کبوتر داشتن،

حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

شوکت و فر سکندر داشتن ،

تا ابد در اوج قدرت زیستن،

ملک هستی را مسخر داشتن،

برتو ارزانی که ما را خوش تر است :

لذت یک لحظه "مادر" داشتن !

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:21 | |
ترکیب بند معروف محتشم کاشانی در رثای حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و شهیدان کربلا

بازاین چه شورش ست که درخلق عالم است

 

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

 

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

 

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

 

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت  دنیا بعید  نیست

 

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه  قدس که جای ملال نیست

 

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان  نوحه می‌کنند

 

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

 

پرورده‌ی کنار رسول خدا حسین

 

 

 
کشتی  شکست  خورده‌ی  طوفان  کربلا

 

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار به رو زار می‌گریست

 

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت  دست  دهر گلابی به غیر اشک

 

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم  مضایقه  کردند   کوفیان

 

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب  می ‌مکند

 

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان  تشنگان هنوز  به  عیوق می‌رسد

 

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه  از دمی  که  لشگر اعدا نکرد شرم

 

کردند رو به خیمه‌ی سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش  غیرت  سپند  شد

 

کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

 

 

 

کاش آن زمان  سرادق گردون نگون شدی

 

وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی

کاش آن زمان درآمدی  از کوه تا به کوه

 

سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت

 

یک شعله‌ی برق خرمن گردون دون شدی

کاش آن زمان که این حرکت  کرد آسمان

 

سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی

 

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک

 

جان جهانیان همه از تن برون شدی

کاش  آن زمان که کشتی آل نبی شکست

 

عالم تمام غرقه دریای خون شدی

آن  انتقام  گر نفتادی  به  روز حشر

 

با این عمل معامله‌ی دهر چون شدی

آل  نبی چو دست  تظلم  برآورند

 

ارکان عرش را به تلاطم درآورند

 

 

 

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند

 

اول صلا به سلسله‌ی انبیا زدند

نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید

 

زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

آن در که جبرئیل  امین  بود  خادمش

 

اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

بس  آتشی اخگر الماس  ریزه‌  ها

 

افروختند و در حسن مجتبی زدند

وانگه سرادقی که ملک  مجرمش نبود

 

کندند از مدینه و در کربلا زدند

وز تیشه‌ی  ستیزه در آن دشت کوفیان

 

بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

 

بر حلق تشنه‌ی خلف مرتضی زدند

اهل حرم دریده  گریبان گشوده  مو

 

فریاد بر در حرم کبریا زدند

روح‌الامین نهاده به زانو سرحجاب

 

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

 

 

 

چون خون ز حلق تشنه‌ی او بر زمین رسید

 

جوش از زمین بذروه عرش برین رسید

نزدیک  شد  که خانه ‌ی ایمان شود خراب

 

از بس شکستها که به ارکان دین رسید

نخل بلند او چو خسان  بر زمین زدند

 

طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید

باد آن غبار چون به مزار نبی رساند

 

گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید

یک  باره جامه در خم گردون  به  نیل زد

 

چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید

پر شد فلک زغلغله چون نوبت خروش

 

از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید

کرد  این خیال وهم غلط که  ارکان غبار

 

تا دامن جلال جهان آفرین رسید

 

هست از ملال گر چه بری ذات ذوالجلال

 

او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال

 

 

 

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

 

یک باره بر جریده‌ی رحمت قلم زنند

ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر

 

دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

دست عتاب حق به در آید ز آستین

 

چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند

آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک

 

آل علی چو شعله‌ی آتش علم زنند

فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت

 

گلگون کفن به عرصه‌ی محشر قدم زنند

جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا

 

در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند

از صاحب حرم چه توقع کنند باز

 

آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

 

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

 

 

 

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

 

خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

موجی به جنبش آمد و برخاست کوه

 

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار

گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن

 

گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار

عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر

 

افتاد در گمان که قیامت شد آشکار

آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود

 

شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار

جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل

 

گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار

با آن که سر زد آن عمل از امت نبی

 

روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد

 

نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

 

 

 

بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد

 

شور و نشور واهمه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

 

هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد

هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید

 

هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

 

شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت

 

چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد

 

بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

 

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی‌اختیار نعره‌ی هذا حسین زود

 

سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول

 

رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

 

این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست

 

وین صید دست و پا زده درخون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

 

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

 

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

این غرقه محیط شهادت که روی دشت

 

از موج خون او شده گلگون حسین توست

این خشک لب فتاده دور از لب فرات

 

کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه

 

خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

این قالب طپان که چنین مانده بر زمین

 

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

 

وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:20 | |
عشق پاک و حقیقی

دوش بلبل ناز گل می پرورید     
سینه اش را ناگهان خاری درید
خون سرخش داد او را رنگ گل 
 باز ، اما در سرش آهنگ گل   
گل از این غم با تاثر گفت آه 
سیل اشکش سوی گونه یافت راه
مرغ عاشق چون بدید آن رنگ و حال
وز تعجب پیشش آمد صد سوال
یار من عالم به رخ پیراسته     
      اهل دل دیدار رویش خواسته
کی  من ناچیز را آن با صفا  
بنگرد یک لحظه حتی در خفا
 گفت با خود پس چرا فرسود گل
        پاسخش را اینچنین فرمود گل
عاشقی در حد یک آواز نیست 
عاشقان را طاقت ابراز نیست
من هم ای یار قدیمی عاشقم 
لیک ،حال دیگری دارد  دلم
حال تو یک ذره از احساس ماست
      برق یاقوت تو از الماس ماست
عشق تو بر این جمال دلرباست 
روی من اما فقط سوی خداست
آفریده دلبرم ما هر دو را  
دوست دارم مثل خود زین رو تو را
هر که عاشق شد به یک نقاش مرد 
نقش او در قاب ذرین جاش کرد
   وانکه محبوبش یکی استاد شد
در کلاس درس او نقاد شد
      عاشقت گشتم به عشق خالقم  
  تا خدا جاری است من هم عاشقم

شاعر: انسیه نوش آبادی

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:19 | |
به یاد تو

به یادت میرسم شاید

فراموشم بشه دنیـا

بازم پرمیشه تنهائیـم

از این  زیباترین رویا

چه حسی با تو همزاده

که انگاری همینجایی

به چشم من نیازی نیست

تو ناپیـدای پیـدایی

« همیشه انتظـار تـو

برام همرنگ تقدیره

به یاد تو که می افتم

دلـم آروم میگیـره  »

مگه میشه تو رو نشنید

مگه میشه تو رو گم کرد

نگاه آسـمون خیسـه

کجـائی آخرین همدرد

زمیـن بـا آرزوی تو

شب و روز اشو میشماره

زمان دستای امروز و

به فـردای تو میسپاره

میون خـواب و بیداری

اگـه بـا من اگـه بی من

تموم جاده ها یک روز

به سمت تو تموم میشن

ترانه ای از طهمورث شیرمحمد

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:18 | |
شعری برای ظهور...نه برای سکوت...

در من سری اندیشه ی طغیان گری دارد
یارش در آغوش و خیال دیگری دارد
شب ازدحام روشن فانوس ها در من 
خاکستر زاینده ی ققنوس ها در من
دیوار های شهر جانی تازه می خواهند
ویرانه ها از من جهانی تازه می خواهند
باید ببندم زخم آواز دهانم را  
تا نعره اش در هم نکوباند جهانم را
از دست های ناتوان من چه می خواهند
از باغبان سوخته خرمن چه می خواهند
بیهوده می گردند در من تکیه گاهی نیست
جز آنکه از من دست بردارند راهی نیست
بگذار از یک رنج نا محدود بنویسم  
از انتظار شهر بی موعود بنویسم
از دشت خاکستر نشین سرد و بی برکت 
جان کندن پروانه ها در پیله ی حسرت
شب کاروان زنگیان را با خود آورده است 
اینگونه بر صبحی دگر آغوش وا کرده است
آواز را با لهجه ی فریاد باید خواند
ویران تر از این هرچه باداباد باید خواند
بگذار از خوابی پریشان پرده بر دارم 
از آخرین تصنیف باران پرده بردارم
بنویسم از مردی که در دستم چراغی کاشت
صبحی که بر دفترچه ی شعرم قدم برداشت
از ناگهان باورش دیوانه ام کرده است
مردی که از افسانه هایم سردر آورده است
بوی خوش گیسویش از پیراهنم رد شد  
دیگر زنی ار من پریشان تر نخواهد شد
بگذار موی انتظار آشفته تر باشد
بر گرده ی عریان ما شلاق تر باشد
موعود از فصل گل و آیینه می آید  
مثل نفس از گرمگاه سینه می آید
تقدیر سرسبز بهاری زیر باران است     
چون آفتاب نا بهنگام زمستان است
موعود من پیغمبر آواز و لبخند است  
شرح تبسم های پنهان خداوند است
نبض نفس هایش مکرر می شود یک روز
آیینه ای چندین برابر می شود یک روز
شاید همین امروز و فردا زود تر شاید
من مطمئن هستم که او یک روز می آید

 

سروده زهرا سادات آقامیری

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:17 | |
زنی را می‌شناسم من

زنی را می شناسم من

که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...

 

شاعر فریبا شش بلوکی - از مجموعه شعر شبانه

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:17 | |
با شکر خندی به استقبال سال نو برو

نوبهار آمد به دشت و باغ و جالیز هم وطن

با بهاران می شود دنیا دل انگیز هم وطن

 

خنده کن ، شوری به پا کن، گل بگوی و گل شنو

گر مقیم شهر رشتی، یا که تبریز هم وطن

 

با شکر خندی به استقبال سال نو برو

بعد از این کن از غم بیهود ، پرهیز هم وطن

 

کی به عمر خویش لذت می برد از زندگی

آن که دارد خوی تند و سرکش و تیز هم وطن

 

با سلاح خنده و شور و نشاط و لطف و مهر

با سپاه غصه ها هر لحظه بستیز هم وطن

 

گویم اینک با زبان آذری ، شادی اِلَه

گر سر آروادسان ، کیشی ، یا ای که یالقیز هم وطن

 

با زبان گیلکی گویم ، تی لب پر خَنده بُو

گر تی نام یوسف اِسه یا آن که پرویز هم وطن

 

با زبان اصفهانی گویمت ، غم ها بَسِس

آبخندو گز بخور ، بنشین و برخیز هم وطن

 

با زبان مازنی گویم ، جهان زیبا بَیه

من تو را گِمبه که با شادی در آمیز هم وطن

 

الغرض با هر زبانی گویم از فصل بهار

از برای هر کسی باشد دلاویز هم وطن

 

آرزوی قلبیِ  حامیِ طناز این بُوَد :

زندگی در کام یاران باد و من نیز هم وطن

 

جمشید مقدم " حامی "

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:15 | |
اربعین صافی

سروده‌ای از آیت الله العظمی صافی به مناسبت اربعین حسینی

به مناسبت اربعین حسینی سروده‌ای از آیت الله العظمی صافی منتشر شد.

متن این سروده به شرح ذیل است:

 

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است

هر كه را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنكه رباب

كز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است

یا كه لیلی به سر قبر پسر آمده است

كاشكش از دیده روان همچو شط جیحون است

مادر قاسم ناكام كه می‌نالد زار

بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است

در ره كوفه و در شام و سرا ظلم یزید

كس نپرسید ز سجّاد كه حالت چون است

دختر شیر خدا ناطقة آل رسول

كز نهیب سخنش كفر و ستم موهون است

كرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود

كه یزید شقی از دین خدا بیرون است

زنده دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین

حق و حرّیت و اسلام به او مدیون است

هان بیایید و ببینید كه در راه خدا

صحنة رزم ز خون شهدا گلگون است

آه و افسوس كه كشتند لب تشنه امام

زخم بر پیكر پاكش ز عدد افزون است

قصة كرب و بلا قصة صبر است و قیام

به فداكاری و جانبازی و دین مشحون است

تا ابد نام حسین بن علی در تاریخ

با ثبات قدم و نصرت حق، مقرون است

جاودان عزت حزب الله و انصار خدا است

خیمة باطل و احزاب دگر وارون است

هر كه در حصن ولایت رود از روی خلوص

ز آتش دوزخ و آن هول و خطر، مأمون است

«لطفی» از عاقبت كار مكن قطع امید

كه به الطاف حسین بن علی میمون است

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:15 | |
گفتم كه بازیگر مشو

گفتم كه بازیگر مشو بازیگری سخت است

گفتی دكان‌داری كنم؟ بی مشتری؟ سخت است

در مذهب طوفان مگر جز نوح باید بود؟

كشتی بساز از چوب اگر آهنگری سخت است

وقتی سلیمان با شیاطین ماجرا دارد

با ما نگه داری از این انگشتری سخت است

گفتم برآتش می روم رنگی بزن بر دل

گفتی كه نارنجی زدم خاكستری سخت است

یك پرده بالاتر بخوان در گوشه های اشك

دیدی كه بی آهنگ غم، خنیاگری سخت است

ترجیح می دادم تو را در قصه می دیدم

در واقعیت دیدن جادو گری سخت است

گفتی چه سهل و ممتنع مضمون دل بستی

با قصه های دل ولیكن شاعری سخت است

یك كوزه سرشار از عسل بر دوش می آمد

با تلخی ساقی و شیرین شكری؟ سخت است

طرح قدیم عشق را بر سكه ها می زد

با طرح نو طرز قدیم شاعری سخت است

گفتم دروغ تازه ای باور نكردی تو

گفتم كه در دوران بد بی باوری سخت است

این جا نمی دانم چرا باران نمی آید؟

نوشیدن از سرچشمه های كوثری سخت

افسانه پردازی نكردم با تو اما تو

گفتی كه از آدم بگو جن و پری سخت است

 گفتم كه بنویسم تو را خون شد دل دفتر

گفتی برای این قلم بی جوهری سخت است

از تلخی دوران سخن گفتم فقط با تو

اما سخن گفتن از آن با دیگری سخت است

مضمون غم را می توان از خون دل بستن

با این تپیدن ها ولی نوآوری سخت است

شیرین نمی شد بود اگر، در كار لیلی باش

فرهاد را از بیستون یادآوری، سخت است

گفتم به دریا می رسی آرام و ساكت باش

شرح تبسم های آن دریاپری سخت است

دل بد مكن تا بگذریم از وحشت محشر

در وحشت محشر زدل تا بگذری سخت است

دنیا پر است از صورت انسان بدان این را

بر سیرت شیطان چنین صورت گری سخت است

پوشیده می آید زمین در باور خورشید

در مكتب آیینه شرح كافری سخت است

ما باخداوندان كوچك زندگی كردیم

با این خداوندان كوچك سروری سخت است

از كودكی با ما سر نامهربانی داشت

نامادری را شیوه های مادری سخت است

سودابه امینی

 

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:12 | |
اس ام اس یلدا

 

باور به نور و روشنايی است ،


که شام تيره ،از دل شب يلدا


جشن مهر و روشنايی به ما هدیه  میدهد

یلدایتان مبارک

**********************

شب يلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر

زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

شب يلدا شد و بر سفره دل باده عشق.

.رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق



شب يلدایتان پرستاره و پرخاطره باد

***********************

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها 

يلدايتان رويايي...روزهايتان پر فروغ،شبهايتان ستاره باران

*******************************

روی شما  مثل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ، روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه

یلداتون مبارک

[+] نوشته شده توسط محمود ز در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, در ساعت 11:10 | |
صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 28 صفحه بعد

درباره وبلاگ

با سلام خدمت شما بازدیدكننده گرامی ، به این وبلاگ خوش آمدید . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما در بهتر شدن كیفیت مطالب وبلاگ یاری رسانید .
آرشيو
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته چهارم دی 1391
هفته سوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1391
هفته سوم بهمن 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته اول بهمن 1391
هفته سوم دی 1391
هفته دوم دی 1391
هفته چهارم بهمن 1390
هفته سوم بهمن 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته اول بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
هفته چهارم بهمن 1390
هفته سوم بهمن 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته اول بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
محمود ز
لينكستان
**جوک،طنز،اس ام اس ، معما..**
هک و ساخت ویروس
دوستانه
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عمومی و آدرس kavirtaksetarekhoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
مستر قلیون

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , kavirtaksetarekhoor.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com